دفتر خاطرات دختری 40 ساله

ساخت وبلاگ
دیروز قرار بود با یک حادثه خیییییلی غیر قابل پیش بینانهضربه مغزی بشم و رخت از این دنیا بر بندمولی از اونجایی که هنوز عمرم به دنیا باقی بودزنده موندم و و فقط با سر و چشمی ورم کرده و کبود دارم واستون از دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 147 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

می دونید الان دوست دارم چکار کنم تا روی اعصاب این دختره برم ؟دوست دارم الان که توی اوج امتحاناتشه منم دقیقا همون کارایی رو انجام بدم که اون موقع درس خوندن ماها انجام می ده مثلا بشینم یه کلیپ خنده دار دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 142 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

یک ساعت و نیم منتظر نشستمتا بشه ساعت دو بعد از ظهر واتاق امور خوابگاهها وقت نهارشون تمام بشه بیان سر کار من برم واسه اتاق ترم بعد سفارشامو بکنم بعد این دخترهبا وجودی که یک پاش می لنگه (البته بگما لنگی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 135 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

می گن از مرگ دشمنتون هم حتی نباید خوشحال بشبد اما این روزها در بعضی نقاط دنیا چی می بینیم ؟متاسفم واقعا! دارم فکر می کنم که یک انسان تا چه حد از رذالت اخلاقی باید رسیده باشه که حتی از مرگ و یا کشتن هم دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 145 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

برف می آد هفته پیش هم برفی بوداز اون موقع تا امروز خورشید دیگه دیده نشد هممممه چی یخ بسته و منجمد شدهحتی لباسا رو که می شورم پهن می کنم روی طناب اونم جای خشک شدن یخ می زنه و اصلا خشک نمی شهاین دیگه چه دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 143 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

خب خب خب چه خبرا؟شب یلداتون به در شدکی می گه مردم توان خرید آجیل و شیرینی و فلانو پهمانو ندارن هان؟والاهر کسی رو تو اینستا می بینم یه ظرف پر از آجیل و شیرینی جلوشون گذاشتن و بعد هم واسه پز دادن به دوس دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:24

هفته پیشپنجشنبه گمونم بودیکی تنها توی اتاق کامپیوتر نشسته بود زار زار گریه می کرد من و یکی دیگه توی اتاق لپ تاپ بودیم نفهمیدیم چشه اما می گفت دلش گرفته ولی قطعا غم بزرگی داشت که اونجور زار می زدخوابگا دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:24

این هم اتاقیم دومیهخیلی فضول شده تازگی هاامروز هم کلاسیم بهم زنگ زده کلی با هم حرف زدیممکالمه که تمام شده ازم می پرسه هم کلاسیت بود ؟خب به تو چه !مگه من وقتی با کسی تماس می گیری یا کسی بهت زنگ بزنه از دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

از دلخوشی هامون اینه که ساعت دوازده بشهچراغا رو خاموش کنیم و بکپیم تو تختمون اونم گوشی به دستهر سه تامونامثلا خوابیدم جون خودمونشده تا دو شب هم بیداریم گاهیA جان فکر می کنی اینایی که شما فرمایش می کنی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

از قدیم گفته اند تا ابله در جهان باشد مفلس در نمی ماند ما تو خوابگاه ابله زیاد داریم درسته همشون دکترن درسته ازشون انتظار عقل و شعور می رهاما متاسفانه بعضیاشون وااااااقعا ابلهندو من نمی دونم چطور پذیر دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

ساعت یک و نیم بعد از ظهر برمی گردم خوابگاهدر اتاقو که باز می کنم یه کمی هم می نالم که به خاطر برگزاری یک سمینار مرتبط با رشته امون کلاس تشکیل نشد دختره نکبت فورا نطقش بازه که :پس کجا بودی ؟حتما بازم ف دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

توی خوابگاه گربه زیاد می آد به خصوص که بیرون هوا سرده و گربه ها دوست دارند بیان توی خوابگاه که گرمترهمن و پاکستانیه توی اتاق لپ تاپ نشسته بودیم که دو تا از این گربه ها سروصدا می کردند یهو این خارجیه گ دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01